در انتظار فرشته های دیگر

فکرم درد می کنم

فکرم این روزها خیلی درد می کند از بس که فکر می کنم. دلم می خواد بخوابم. هیچکی باهام کار نداشته باشه و بعد بیدار شم، شده باشه هفته بعد. فردا میریم مسافرت. شایدفکر نتیجه ماه از ذهنم بره بیرون. باز یه  ترس جدید که نکنه این همه راه تو ماشین بودن خودش از طرف دیگه باعث نتایج بدی بشه! خدایا به خودت آویزونم. هیچ پناهی نیست! مثل همیشه می گم هر چی تو بخوای!
23 دی 1392

انتظار

اوایل سال بود بعد چند ماه که اقدام به بارداری کرده بودیم و موفق نشده بودیم به تحریک خانم همسایه مون که پیش دکتر رفته بود و همون ماه باردار شده بود، پیش دکتر رفتم. فرستاد منو آزمایش هورمونی و سونو روز سیزده. اصلا خوب نبود. جدی نگرفتم وقتی برای سه ماه بهم کلومیفن و متفورمین رو داد، پیش خودم گفتم سه ماه؟ حالا شاید نیاز نباشه! اما قضیه جدی بود. باورش با وجود یاسین برام سخت بود. یه گل پسر 4ساله داشته باشی و دکترت رو پرونده ت بنویسه نازایی! قرص ها رو خوردم اگرچه همسرم خیلی راضی نبود. سونو روز سیزده خوب بود و آمپول اچ ام جی هم زدم اما نمی دانم چرا اخلاق گند من و همسرم همیشه مواقع لازم قهر رو تحویل ما می داد و ما نتونستیم توی سه شبی که دکتر دس...
18 دی 1392
1